ترجمه ی ساده ی کامل قرآن کریم

مترجم آقای ناصر مکارم شیرازی

ترجمه ی ساده ی کامل قرآن کریم

مترجم آقای ناصر مکارم شیرازی

سورة القصص

 

سورة القصص

 

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طسم! (1)

اینها از آیات کتاب مبین است! (2)

ما از داستان موسی و فرعون بحق بر تو می‏خوانیم، برای گروهی که (طالب حقند و) ایمان می‏آورند! (3)

فرعون در زمین برتری‏جویی کرد، و اهل آن را به گروه‏های مختلفی تقسیم نمود; گروهی را به ضعف و ناتوانی می‏کشاند، پسرانشان را سر می‏برید و زنانشان را (برای کنیزی و خدمت) زنده نگه می‏داشت; او به یقین از مفسدان بود! (4)

ما می‏خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! (5)

و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم; و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها ( بنی اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم! (6)

ما به مادر موسی الهام کردیم که: «او را شیر ده; و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا(ی نیل) بیفکن; و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمی‏گردانیم، و او را از رسولان قرار می‏دهیم!» (7)

(هنگامی که مادر بفرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد! مسلما فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند.(8)

همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشید شاید برای ما مفید باشد، یا او را بعنوان پسر خود برگزینیم!» و آنها نمی‏فهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش می‏پرورانند)! (9)

(سرانجام) قلب مادر موسی از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهی گشت; و اگر دل او را (بوسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند! (10)

و (مادر موسی) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پیگیری کن!» او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالی که آنان بی‏خبر بودند. (11)

ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد); و خواهرش (که بیتابی ماموران را برای پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: «آیا شما را به خانواده‏ای راهنمایی کنم که می‏توانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند؟!» (12)

ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهی حق است; ولی بیشتر آنان نمی‏دانند! (13)

و هنگامی که (موسی) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم; و این گونه نیکوکاران را جزا می‏دهیم! (14)

او به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد; ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند; یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود; موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد); موسی گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراه‏کننده آشکاری است‏» (15)

(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم; مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است! (16)

عرض کرد: «پروردگارا! بشکرانه نعمتی که به من دادی، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود! س‏ذللّه (17)

موسی در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏ای (و در جستجوی اخبار); ناگهان دید همان کسی که دیروز از او یاری طلبیده بود فریاد می‏زند و از او کمک می‏خواهد، موسی به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهی هستی!» (18)

و هنگامی که خواست با کسی که دشمن هر دوی آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «ای موسی می‏خواهی! مرا بکشی همان گونه که دیروز انسانی را کشتی؟! تو فقط می‏خواهی جباری در روی زمین باشی، و نمی‏خواهی از مصلحان باشی!» (19)

(در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر ( مرکز فرعونیان) آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیت برای کشتن تو به مشورت نشسته‏اند; فورا از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!» (20)

موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏ای; عرض کرد: س‏خ‏للّهپروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!» (21)

و هنگامی که متوجه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند! س‏ذللّه (22)

و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می‏کنند; و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمی‏شوند; موسی) به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمی‏دهید؟!) س‏ذللّه گفتند: «ما آنها را آب نمی‏دهیم تا چوپانها همگی خارج شوند; و پدر ما پیرمرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.)!» (23)

موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید; سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!» (24)

ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام برمی‏داشت، گفت: س‏خ‏للّهپدرم از تو دعوت می‏کند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد.» هنگامی که موسی نزد او ( شعیب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات یافتی!» (25)

یکی از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می‏توانی استخدام کنی آن کسی است که قوی و امین باشد (و او همین مرد است)!» (26)

(شعیب) گفت: «من می‏خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی; و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبتی از ناحیه توست; من نمی‏خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم; و ان شاء الله مرا از صالحان خواهی یافت‏» (27)

(موسی) گفت: «(مانعی ندارد،) این قراردادی میان من و تو باشد; البته هر کدام از این دو مدت را انجام دهم ستمی بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما می‏گوییم گواه است!» (28)

هنگامی که موسی مدت خود را به پایان رسانید و همراه خانواده‏اش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید! به خانواده‏اش گفت: «درنگ کنید که من آتشی دیدم! (می‏روم) شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله‏ای از آتش تا با آن گرم شوید!» (29)

هنگامی که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست دره، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد که: «ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان! (30)

عصایت را بیفکن!» هنگامی که (عصا را افکند و) دید همچون ماری با سرعت حرکت می‏کند، ترسید و به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستی! (31)

دستت را در گریبان خود فروبر، هنگامی که خارج می‏شود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص; و دستهایت را بر سینه‏ات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! این دو ( معجزه عصا و ید بیضا) برهان روشن از پروردگارت بسوی فرعون و اطرافیان اوست، که آنان قوم فاسقی هستند!» (32)

عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشته‏ام; می‏ترسم مرا به قتل برسانند! (33)

و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است; او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند; می‏ترسم مرا تکذیب کنند!» (34)

فرمود: «بزودی بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) می‏کنیم، و برای شما سلطه و برتری قرارمی‏دهیم; و به برکت آیات ما، بر شما دست نمی‏یابند; شما و پیروانتان پیروزید!» (35)

هنگامی که موسی معجزات روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: «این چیزی جز سحر نیست که بدروغ به خدا بسته شده; ما هرگز چنین چیزی را در نیاکان خود نشنیده‏ایم!» (36)

موسی گفت: «پروردگارم از حال کسانی که هدایت را از نزد او آورده‏اند، و کسانی که عاقبت نیک سرا(ی دنیا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد! س‏ذللّه (37)

فرعون گفت: «ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (اما برای تحقیق بیشتر،) ای هامان، برایم آتشی بر گل بیفروز (و آجرهای محکم بساز)، و برای من برج بلندی ترتیب ده تا از خدای موسی خبر گیرم; هر چند من گمان می‏کنم او از دروغگویان است!» (38)

(سرانجام) فرعون و لشکریانش بدون حق در زمین استکبار کردند، و پنداشتند بسوی ما بازگردانده نمی‏شوند! (39)

ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم; اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود! (40)

و آنان ( فرعونیان) را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت می‏کنند; وروز رستاخیز یاری نخواهند شد! (41)

و در این دنیا نیز لعنتی بدنبال آنان قرار دادیم; و روز قیامت از زشت‏رویانند! (42)

و ما به موسی کتاب آسمانی دادیم بعد از آنکه اقوام قرون نخستین را هلاک نمودیم; کتابی که برای مردم بصیرت‏آفرین بود، و مایه هدایت و رحمت; شاید متذکر شوند! (43)

تو در جانب غربی نبودی هنگامی که ما فرمان نبوت را به موسی دادیم; و تو از شاهدان نبودی (در آن هنگام که معجزات را در اختیار موسی گذاردیم)! (44)

ولی ما اقوامی را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهای طولانی بر آنها گذشت (که آثار انبیا از دلهایشان محو شد; پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم)! تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتی تا (از وضع آنان آگاه باشی و) آیات ما را برای آنها ( مشرکان مکه) بخوانی، ولی ما بودیم که تو را فرستادیم (و این آیات را در اختیارت قرار دادیم)! (45)

تو در کنار طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم; ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکننده‏ای برای آنان نیامده است; شاید متذکر شوند! (46)

هرگاه(پیش از فرستادن پیامبری) مجازات و مصیبتی بر اثر اعمالشان به آنان می‏رسید، می‏گفتند: «پروردگارا! چرا رسولی برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟!» (47)

ولی هنگامی که حق از نزد ما برای آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چیزی که به موسی داده شد به این پیامبر داده نشده است؟!» مگر بهانه‏جویانی همانند آنان، معجزاتی را که در گذشته به موسی داده شد، انکار نکردند و گفتند: «این دو نفر ( موسی و هارون) دو ساحرند که دست به دست هم داده‏اند (تا ما را گمراه کنند) و ما به هر دو کافریم‏»؟! (48)

بگو: «اگر راست می‏گویید (که تورات و قرآن از سوی خدا نیست)، کتابی هدایت‏بخش‏تر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروی کنم!» (49)

اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهای خود پیروی می‏کنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته، کسی پیدا می‏شود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی‏کند! (50)

ما آیات قرآن را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم شاید متذکر شوند! (51)

کسانی که قبلا کتاب آسمانی به آنان داده‏ایم به آن ( قرآن) ایمان می‏آورند! (52)

و هنگامی که بر آنان خوانده شود می‏گویند: «به آن ایمان آوردیم; اینها همه حق است و از سوی پروردگار ماست; ما پیش از این هم مسلمان بودیم!» (53)

آنها کسانی هستند که بخاطر شکیباییشان، اجر و پادششان را دو بار دریافت می‏دارند; و بوسیله نیکیها بدیها را دفع می‏کنند; و از آنچه به آنان روزی داده‏ایم انفاق می‏نمایند; (54)

و هرگاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی می‏گردانند و می‏گویند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان; سلام بر شما (سلام وداع); ما خواهان جاهلان نیستیم!» (55)

تو نمی‏توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی; ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‏کند; و او به هدایت یافتگان آگاهتر است! (56)

آنها گفتند: «ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان می‏ربایند!» آیا ما حرم امنی در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی (از هر شهر و دیاری) بسوی آن آورده می‏شود؟! رزقی است از جانب ما; ولی بیشتر آنان نمی‏دانند! (57)

و چه بسیار از شهرها و آبادیهایی را که بر اثر فراوانی نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانه‏های آنهاست (که‏ویران شده)، و بعد از آنان جز اندکی کسی در آنها سکونت نکرد; و ما وارث آنان بودیم! (58)

و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمی‏کرد تا اینکه در کانون آنها پیامبری مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند; و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند! (59)

آنچه به شما داده شده، متاع زندگی دنیا و زینت آن است; و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است; آیا اندیشه نمی‏کنید؟! (60)

آیا کسی که به او وعده نیکو داده‏ایم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که متاع زندگی دنیا به او داده‏ایم سپس روز قیامت (برای حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! (61)

روزی را (به خاطر بیاورید) که خداوند آنان را ندا میدهد و میگوید: «کجا هستند همتایانی که برای من می‏پنداشتید؟!» (62)

گروهی (از معبودان) که فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است میگویند: «پروردگارا! ما اینها ( عابدان) را گمراه کردیم; (آری) ما آنها را گمراه کردیم همان‏گونه که خودمان گمراه شدیم; ما از آنان به سوی تو بیزاری می‏جوییم; آنان در حقیقت ما را نمی‏پرستیدند (بلکه هوای نفس خود را پرستش می‏کردند)!» (63)

و به آنها ( عابدان) گفته می‏شود: «معبودهایتان را که همتای خدا می‏پنداشتید بخوانید (تا شما را یاری کنند)!» معبودهایشان را می‏خوانند، ولی جوابی به آنان نمی‏دهند! و (در این هنگام) عذاب الهی را (با چشم خود) می‏بینند، و آرزو می‏کنند ای کاش هدایت یافته بودند! (64)

(به خاطر آورید) روزی را که خداوند آنان را ندا می‏دهد و می‏گوید: «چه پاسخی به پیامبران (من) گفتید؟!» (65)

در آن روز، همه اخبار به آنان پوشیده می‏ماند، (حتی نمی‏توانند) از یکدیگر سؤالی کنند! (66)

اما کسی که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، امید است از رستگاران باشد! (67)

پروردگار تو هر چه بخواهد می‏آفریند، و هر چه بخواهد برمی‏گزیند; آنان (در برابر او) اختیاری ندارند; منزه است خداوند، و برتر است از همتایانی که برای او قائل می‏شوند! (68)

و پروردگار تو می‏داند آنچه را که سینه‏هایشان پنهان می‏دارد و آنچه را آشکار می‏سازند! (69)

و او خدایی است که معبودی جز او نیست; ستایش برای اوست در این جهان و در جهان دیگر; حاکمیت (نیز) از آن اوست; و همه شما به سوی او بازگردانده می‏شوید! (70)

بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند شب را تا قیامت بر شما جاودان سازد، آیا معبودی جز خدا می‏تواند روشنایی برای شما بیاورد؟! آیا نمی‏شنوید؟!» (71)

بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غیر از خداست که شبی برای شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟ آیا نمی‏بینید؟!» (72)

و از رحمت اوست که برای شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم برای بهره‏گیری از فضل خدا تلاش کنید، و شاید شکر نعمت او را بجا آورید! (73)

(به خاطر آورید) روزی را که آنها را ندا می‏دهد و می‏گوید: «کجایند همتایانی که برای من می‏پنداشتید؟!» (74)

(در آن روز) از هر امتی گواهی برمی‏گزینیم و (به مشرکان) می‏گوییم: «دلیل خود را بیاورید! س‏ذللّه اما آنها می‏دانند که حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا می‏بستند از (نظر) آنها گم خواهد شد! (75)

قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد; ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی‏کنندگان مغرور را دوست نمی‏دارد! (76)

و درآنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب; و بهره‏ات را از دنیا فراموش مکن; و همان‏گونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن; و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! (77)

(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‏ام!» آیا او نمی‏دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمی‏شوند. (78)

(روزی قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد!» (79)

اما کسانی که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام می‏دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمی‏کنند. س‏ذللّه (80)

سپس ما، او و خانه‏اش را در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کنند، و خود نیز نمی‏توانست خویشتن را یاری دهد. (81)

و آنها که دیروز آرزو می‏کردند بجای او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش می‏دهد یا تنگ می‏گیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمی‏شوند! (82)

(آری،) این سرای آخر تو را (تنها) برای کسانی قرارمی‏دهیم که اراده برتری‏جویی در زمین و فساد را ندارند; و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است! (83)

کسی که کار نیکی انجام دهد، برای او پاداشی بهتر از آن است; و به کسانی که کارهای بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود. (84)

آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت ( زادگاهت) بازمی‏گرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر می‏داند چه کسی (برنامه) هدایت آورده، و چه کسی در گمراهی آشکار است! س‏ذللّه (85)

و تو هرگز امید نداشتی که این کتاب آسمانی به تو القا گردد; ولی رحمت پروردگارت چنین ایجاب کرد! اکنون که چنین است، هرگز از کافران پشتیبانی مکن! (86)

و هرگز (آنها) تو را از آیات خداوند، بعد از آنکه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوی پروردگارت دعوت کن، و هرگز از مشرکان مباش! (87)

معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست; همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‏شود; حاکمیت تنها از آن اوست; و همه بسوی او بازگردانده می شوید! (88)