ترجمه ی ساده ی کامل قرآن کریم

مترجم آقای ناصر مکارم شیرازی

ترجمه ی ساده ی کامل قرآن کریم

مترجم آقای ناصر مکارم شیرازی

سورة النمل

 

سورة النمل

 

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طس - این آیات قرآن و کتاب مبین است، (1)

وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است; (2)

همان کسانی که نماز را برپا می‏دارند، و زکات را ادا می‏کنند، و آنان به آخرت یقین دارند. (3)

کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد)شان را برای آنان زینت می‏دهیم بطوری که سرگردان می‏شوند. (4)

آنان کسانی هستند که عذاب بد (و دردناک) برای آنهاست; و آنها در آخرت، زیانکارترین مردمند! (5)

به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می‏شود. (6)

(به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: «من آتشی از دور دیدم; (همین جا توقف کنید;) بزودی خبری از آن برای شما می‏آورم، یا شعله آتشی تا گرم شوید.» (7)

هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش است و کسی که در اطراف آن است ( فرشتگان و موسی) و منزه است خداوندی که پروردگار جهانیان است! (8)

ای موسی! من خداوند عزیز و حکیمم! (9)

و عصایت را بیفکن! -هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو می‏دود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد- ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمی‏ترسند! (10)

مگر کسی که ستم کند; سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، که (توبه او را می‏پذیرم، و) من غفور و رحیمم! (11)

و دستت را در گریبانت داخل کن; هنگامی که خارج می‏شود، سفید و درخشنده است بی آنکه عیبی در آن باشد; این در زمره معجزات نه‏گانه‏ای است که تو با آنها بسوی فرعون و قومش فرستاده می‏شوی; آنان قومی فاسق و طغیانگرند!» (12)

و هنگامی که آیات روشنی‏بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «این سحری است آشکار!» (13)

و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! (14)

و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم; و آنان گفتند: «ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.» (15)

و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده; این فضیلت آشکاری است.» (16)

لشکریان سلیمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند; آنقدر زیاد بودند که باید توقف می‏کردند تا به‏هم ملحق شوند! (17)

(آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند; مورچه‏ای گفت: «به لانه‏های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی‏فهمند!» (18)

سلیمان از سخن او تبسمی کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‏ای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!» (19)

(سلیمان) در جستجوی آن پرنده ( هدهد) برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمی‏بینم، یا اینکه او از غایبان است؟! (20)

قطعا او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح می‏کنم، یا باید دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد! (21)

چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی; من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آورده‏ام! (22)

من زنی را دیدم که بر آنان حکومت می‏کند، و همه چیز در اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمی دارد! (23)

او و قومش را دیدم که برای غیر خدا -خورشید- سجده می‏کنند; و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته; و از این رو هدایت نمی‏شوند!» (24)

چرا برای خداوندی سجده نمی‏کنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) می‏سازد، و آنچه را پنهان می‏دارید یا آشکار می‏کنید می‏داند؟! (25)

خداوندی که معبودی جز او نیست، و پروردگار عرش عظیم است! (26)

(سلیمان) گفت: «ما تحقیق می‏کنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟ (27)

این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن; سپس برگرد (و در گوشه‏ای توقف کن) ببین آنها چه عکس العملی نشان می‏دهند! (28)

(ملکه سبا) گفت: «ای اشراف! نامه پرارزشی به سوی من افکنده شده! (29)

این نامه از سلیمان است، و چنین می‏باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان (30)

توصیه من این است که نسبت به من برتری‏جویی نکنید، و بسوی من آیید در حالی که تسلیم حق هستید!» (31)

(سپس) گفت: «ای اشراف (و ای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهم به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده‏ام! (32)

گفتند: «ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست; ببین چه دستور می‏دهی!» (33)

گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می‏کشند، و عزیزان آنجا را ذلیل می‏کنند; (آری) کار آنان همین‏گونه است! (34)

و من (اکنون جنگ را صلاح نمی‏بینم،) هدیه گرانبهایی برای آنان می‏فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می‏آورند (و از این طریق آنها را بیازمایم)!» (35)

هنگامی که (فرستاده ملکه سبا)ا نزد سلیمان آمد، گفت: «می‏خواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است; بلکه شما هستید که به هدیه‏هایتان خوشحال می‏شوید! (36)

بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان می‏آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند; و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلت و خواری بیرون می‏رانیم!» (37)

(سلیمان) گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من می‏آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» (38)

عفریتی از جن گفت: «من آن را نزد تو می‏آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» (39)

(اما) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که(سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‏آورم یا کفران می‏کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‏کند; و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است!» (40)

(سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید; ببینم آیا متوجه می‏شود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد؟! (41)

هنگامی که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!» (42)

و او را از آنچه غیر از خدا میپرستید بازداشت، که او ( ملکه سبا) از قوم کافران بود. (43)

به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامی که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد; اما سلیمان) گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصری است از بلور صاف!» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم; و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!» (44)

ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح‏» را فرستادیم که: خدای یگانه‏را بپرستید! اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند. (45)

(صالح) گفت: «ای قوم من! چرا برای بدی قبل از نیکی عجله می‏کنید (و عذاب الهی را می‏طلبید نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمی‏کنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید؟!» (46)

آنها گفتند: «ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم!» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعیین می‏گردد); بلکه شما گروهی هستید فریب‏خورده! (47)

و در آن شهر، نه گروهک بودند که در زمین فساد می‏کردند و اصلاح نمی‏کردند. (48)

آنها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او ( صالح) و خانواده اش شبیخون می زنیم (و آنها را به قتل می‏رسانیم;) سپس به ولی دم او می‏گوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!» (49)

آنها نقشه مهمی کشیدند، و ما هم نقشه مهمی; در حالی که آنها درک نمی‏کردند! (50)

بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم; (51)

این خانه‏های آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالی مانده; و در این نشانه روشنی است برای کسانی که آگاهند! (52)

و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم! (53)

و لوط را (به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی می‏روید در حالی که (نتایج شوم آن را) می‏بینید؟! (54)

آیا شما بجای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان می‏روید؟! شما قومی نادانید!» (55)

آنها پاسخی جز این نداشتند که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها افرادی پاکدامن هستند!» (56)

ما او و خانواده‏اش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدر کردیم جزء باقی‏ماندگان (در آن شهر) باشد! (57)

سپس بارانی (از سنگ) بر سر آنها باراندیم (و همگی زیر آن مدفون شدند); و چه بد است باران انذارشدگان! (58)

بگو: «حمد مخصوص خداست; و سلام بر بندگان برگزیده‏اش!» آیا خداوند بهتر است یا بتهایی که همتای او قرارمی‏دهند؟! (59)

(آیا بتهایی که معبود شما هستند بهترند) یا کسی که آسمانها و زمین را آفریده؟! و برای شما از آسمان، آبی فرستاد که با آن، باغهایی زیبا و سرورانگیز رویاندیم; شما هرگز قدرت نداشتید درختان آن را برویانید! آیا معبود دیگری با خداست؟! نه، بلکه آنها گروهی هستند که (از روی نادانی، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار می‏دهند! (60)

یا کسی که زمین را مستقر و آرام قرار داد، و میان آن نهرهایی روان ساخت، و برای آن کوه‏های ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعی قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند; با این حال) آیا معبودی با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمی‏دانند (و جاهلند)! (61)

یا کسی که دعای مضطر را اجابت می‏کند و گرفتاری را برطرف می‏سازد، و شما را خلفای زمین قرارمی‏دهد; آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکر می‏شوید! (62)

یا کسی که شما را در تاریکیهای صحرا و دریا هدایت می‏کند، و کسی که بادها را بعنوان بشارت پیش از نزول رحمتش می‏فرستد; آیا معبودی با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه برای او شریک قرارمی‏دهند! (63)

یا کسی که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را تجدید می‏کند، و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی می‏دهد; آیا معبودی با خداست؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید اگر راست می‏گویید! س‏ذللّه (64)

بگو: «کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب نمی‏دانند جز خدا، و نمی‏دانند کی برانگیخته می‏شوند!» (65)

آنها ( مشرکان) اطلاع صحیحی درباره آخرت ندارند; بلکه در اصل آن شک دارند; بلکه نسبت به آن نابینایند! (66)

و کافران گفتند: «آیا هنگامی که ما و پدرانمان خاک شدیم، (زنده می‏شویم و) از دل خاک بیرون می‏آییم؟! (67)

این وعده‏ای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده; اینها همان افسانه‏های خرافی پیشینیان است!» (68)

بگو: «در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!» (69)

از (تکذیب و انکار) آنان غمگین مباش، و سینه‏ات از توطئه آنان تنگ نشود! (70)

آنها می‏گویند: «این وعده (عذاب که به ما می‏دهید) کی خواهد آمد اگر راست می‏گویید؟!» (71)

بگو: «شاید پاره‏ای از آنچه درباره آن شتاب می‏کنید، نزدیک و در کنار شما باشد!» (72)

مسلما پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد; ولی بیشترشان شکرگزار نیستند! (73)

و پروردگارت آنچه را در سینه‏هایشان پنهان می‏دارند و آنچه را آشکار می‏کنند بخوبی می‏داند! (74)

و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بی‏پایان پروردگار) ثبت است! (75)

این قرآن اکثر چیزهایی را که بنی اسرائیل در آن اختلاف دارند برای آنان بیان می‏کند; (76)

و مایه هدایت و رحمت برای مؤمنان است! (77)

پروردگار تو میان آنها در قیامت به حکم خود داوری می‏کند; و اوست قادر دانا. (78)

پس بر خدا توکل کن، که تو بر حق آشکار هستی! (79)

مسلما تو نمی‏توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی‏توانی کران را هنگامی که روی برمی‏گردانند و پشت می‏کنند فراخوانی! (80)

و نیز نمی‏توانی کوران را از گمراهیشان برهانی; تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند! (81)

و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده‏ای را از زمین برای آنها خارج می‏کنیم که با آنان تکلم می‏کند (و می‏گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی‏آوردند. (82)

(به خاطر آور) روزی را که ما از هر امتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب می‏کردند محشور می‏کنیم; و آنها را نگه می‏داریم تا به یکدیگر ملحق شوند! (83)

تا زمانی که (به پای حساب) می‏آیند، (به آنان) می‏گوید: «آیا آیات مرا تکذیب کردید و در صدد تحقیق برنیامدید؟! شما چه اعمالی انجام می‏دادید؟!» (84)

دراین هنگام، فرمان عذاب بخاطر ظلمشان بر آنها واقع می‏شود، و آنها سخنی ندارند که بگویند! (85)

یا ندیدند که ما شب را برای آرامش آنها قرار دادیم و روز را روشنی‏بخش؟! در این امور نشانه‏های روشنی است برای کسانی که ایمان می‏آورند (و آماده قبول حقند). (86)

و (به خاطر آورید) روزی را که در «صور» دمیده می‏شود، و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند در وحشت فرو می‏روند، جز کسانی که خدا خواسته; و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر می‏شوند! (87)

کوه‏ها را می‏بینی، و آنها را ساکن و جامد می‏پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند; این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده; او از کارهایی که شما انجام می‏دهید مسلما آگاه است! (88)

کسانی که کار نیکی انجام دهند پاداشی بهتر از آن خواهند داشت; و آنان از وحشت آن روز درامانند! (89)

و آنها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می‏شوند; آیا جزایی جز آنچه عمل می‏کردید خواهید داشت؟! (90)

(بگو:) من مامورم پروردگار این شهر (مقدس مکه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده; در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مامورم که از مسلمین باشم; (91)

و اینکه قرآن را تلاوت کنم! هر کس هدایت شود بسود خود هدایت شده; و هر کس گمراه گردد (زیانش متوجه خود اوست;) بگو: «من فقط از انذارکنندگانم!» (92)

بگو: «حمد و ستایش مخصوص ذات خداست; بزودی آیاتش را به شما نشان می‏دهد تا آن را بشناسید; و پروردگار تو از آنچه انجام می‏دهید غافل نیست! (93)